کد مطلب:106548 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

خطبه 163-اندرز او به عثمان











[صفحه 551]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است: استسفرونی: مرا سفیر یعنی فرستاده خود قرار دادند. و شیجه: ریشه های درخت، سیقه: با یای مشدد چهارپایانی كه دشمن به یغما برده و آنها را می راند. جلال السن: سالخوردگی، بالایی سن، هنگامی كه مردم نزد آن بزرگوار گرد آمدند و از عثمان شكایت كرده خواستند از جانب آنان با او گفتگو كند و از او بخواهد رضایت آنان را فراهم سازد، امام (ع) بر عثمان وارد شد و به او فرمود: مردم پشت سر من هستند، و مرا میان خودشان و تو سفیر قرار داده اند، به خدا سوگند نمی دانم به تو چه بگویم! چون چیزی سراغ ندارم كه تو آن را ندانی، و به چیزی نادان نیستی تا تو را به آن راهنمایی كنم، آنچه را می دانیم تو خود می دانی، ما به چیزی بر تو پیشی نگرفته ایم كه تو را از آن آگاه سازیم، و چیزی را در پنهانی نیافته ایم كه آن را به تو برسانیم، و دیده ای آنچه ما دیده ایم، و شنیده ای آنچه ما شنیده ایم، و همان گونه كه ما همنشین پیامبر (ص) بوده ایم تو نیز او را همنشین بوده ای، فرزند ابی قحافه و پسر خطاب در به كار بستن حق از تو سزاوارتر نبودند، و تو از نظر خویشاوندی از آن دو به پیامبر خدا (ص) نزدیكتری، و به شرف دامادی

او كه آنها به آن نرسیدند تو رسیده ای، زینهار درباره خویش از خدا بترس، به خدا سوگند نابینایی تو از كوری، و نادانی تو از جهالت نیست، زیرا راهها روشن و نشانه های دین برقرار است، آگاه باش برترین بندگان خدا نزد او پیشوایی است كه خود بر طریق هدایت بوده و دیگران را نیز هادی و راهنما باشد، و سنتهای شناخته شده را بر پا دارد، و بدعتهای پدید آمده را از میان ببرد. بی گمان سنتها روشن و برای آنها نشانه هایی است، و بدعتها نیز پیدا و دارای علامتهایی است. بدترین مردم نزد خداوند پیشوای ستمگر گمراهی است كه دیگران نیز به سبب او دچار گمراهی می شوند، سنتهای ماخوذ را از میان می برد و بدعتهای رها شده را زنده می گرداند، همانا من از پیامبر خدا (ص) شنیدم كه می فرمود: در روز رستاخیز پیشوای ستمكار را می آورند در حالی كه او را هیچ یاور و عذرخواهی نیست، او را در آتش دوزخ می افكنند و اما مانند سنگ آسیا در آتش به گردش در می آید، پس از آن در ژرفای دوزخ می افتد و زندانی می شود. و من تو را به خداوند سوگند می دهم مبادا تو آن پیشوای این امت باشی كه كشته می شود، زیرا پیش از این گفته می شد: در این امت پیشوایی كشته می شود كه درهای كشت و كشتار تا رو

ز قیامت به روی این امت باز می گردد، و این رویداد كارها را بر آنها مشتبه می كند و فتنه ها را در میان آنها می گستراند، بطوری كه حق را از باطل تمیز نمی دهند و در امواج این فتنه ها غوطه ور شده، درهم و برهم و آمیخته می گردند. پس تو با این سن بالا و گذشت عمر برای مروان، مركب سواری مباش كه هر جا بخواهد تو را براند. عثمان در پاسخ آن حضرت گفت: با مردم گفتگو كن مرا مهلت دهند تا ستمهایی را كه بر آنان شده برطرف كنم، امام (ع) فرمود: آنچه مربوط به مدینه است مهلتی در آن لازم نیست، و آنچه بیرون آن است، مهلت آن تا وصول دستور تو به آن جاست. خلاصه این گفتار این است كه امام (ع) با نرمی از عثمان می خواهد كه خشنودی مردم را فراهم كند، از این رو او را در علم دارای مقام و منزلت می خواند، و او را به احكام شرع دانا و به سنتهای جاری در زمان پیامبر اكرم (ص) آگاه می شمارد، و آنچه از دیدنیها و شنیدنیها برای او آشكار گشته برای عثمان نیز آشكار قلمداد می كند، و مانند خود او را از مصاحبت رسول اكرم (ص) بهره مند می شمارد، و سپس تذكر می دهد كه ابوبكر و عمر در عمل و اجرای حق از او سزاواتر نبودند، و او را بر آن دو رجحان می نهد كه با پیامبر خدا (ص)

پیوند خویشی و افتخار دامادی او را داشته و آن دو از این امتیاز محروم بوده اند، واژه و شیجه برای پیوند خویشاوندی استعاره شده است، اما این كه عثمان به پیامبر خدا از آن دو نفر نزدیكتر بوده برای این است كه عثمان بر خلاف آن دو از تیره عبدمناف بوده است، سپس امام (ع) عثمان را از مخالفت با اوامر خداوند بیم، و پس از آن پرهیز و هشدار می دهد كه با روشن بودن طریق شرع و بر پا بودن نشانه های دین، نیازی به تعلیم آنچه از او می خواهند ندارد، و در ادامه سخن به برتری پیشوای عادل و دادگر اشاره می كند و صفات او را می شمارد، و بیان می كند كه سنتها و بدعتها نشانه ها و علامتهایی دارد تا به سنتها اقتداء و از بدعتها دوری شود، سپس بنا به آنچه از پیامبر اكرم (ص) راویت شده است چگونگی احوال پیشوای ستمكار را در روز رستاخیز بیان می كند. پس از آن عثمان را به خداوند سوگند می دهد كه مبادا او آن پیشوایی باشد كه در این امت كشته می شود، و پیامبر گرامی (ص) با همین عباراتی كه امام (ع) پس از جمله یقال بیان فرموده است، یا با الفاظی مناسب با این معنا از این قضیه خبر داده است. آن گاه حضرت، عثمان را نهی می كند از این كه مركب رهوار مروان بن حكم باشد، یعنی

پس از رسیدن به سنین بالای عمر و گذرانیدن آن، اجراءكننده مقاصد و اهداف مروان نباشد، و می دانیم كه مروان از مهمترین اسباب انگیزه های برانگیختن مردم بر كشتن عثمان بود، او آراء و تصمیماتی را كه عثمان در نتیجه مشورت با علی (ع) و جز او اتخاذ می كرد وارونه جلوه داده و خلاف آن را اجراء می كرد، همچنین او با مهمترین صحابه كینه و دشمنی داشت، و بالاخره مروان طرید رسول خدا (ص) و رانده شده از جانب آن حضرت به بیرون مدینه بود. فرموده است: ما كان بالمدینه فلا اجل فیه... تا آخر. این سخنی فشرده و قاطع است در برابر این تصور كه ممكن است در پذیرش درخواست عثمان برای مهلت، كوتاهی و مسامحه ای وجود داشته باشد، زیرا تاخیر در جلب رضایت كسانی كه در مدینه حضور دارند معنایی ندارد، و در مورد مردمی كه در نقاط دیگرند پس از روشن شدن درخواست آنان عذری برای تاخیر و مسامحه نیست، مانند این كه او از بیت المال مسلمانان اموالی بنا حق به خویشاوندان خود می بخشد كه مورد شكایت مسلمانان بود. ما در بخشهای پیش درباره عثمان و رفتار او با صحابه و آنچه باعث خشم مسلمانان بر او شد به اندازه كفایت سخن گفته ایم. و توفیق از خداوند است.


صفحه 551.